جدول جو
جدول جو

معنی علی کنانی - جستجوی لغت در جدول جو

علی کنانی
(عَ یِکِ)
ابن محمد بن علی بن عبدالرحمان بن عراق شامی حجازی شافعی کنانی. مشهور به ابن عراق و ملقب به سعدالدین. رجوع به علی حجازی (ابن محمدبن...) شود
لغت نامه دهخدا
علی کنانی
(عَ یِ کِ)
ابن محمد بن عمیر نحوی کنانی. مکنی به ابوالحسن. وی از یاران محمد بن حسن بن مقسم بود و در سال 416 هجری قمری امالی ثعلب را از او روایت کرده است. (از معجم الادباء یاقوت چ قاهره ج 14 ص 245 و چ مارگلیوث ج 5 ص 378)
ابن ابراهیم کنانی فیجاطی. مکنی به ابوالحسن. متوفی در سال 720 هجری قمری او راست: التکمله المفیده لحافظ القصیده الشاطبیه فی القرأات. (از کشف الظنون ص 649)
ابن محمد بن صائغ کنانی. متوفی در سال 680 هجری قمری او راست: شرح جمل ابوالقاسم زجاجی. (از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 604)
ابن محمد بن محمد بن علی بن احمد بن حجر عسقلانی مصری کنانی شافعی. مشهور به ابن حجر. رجوع به علی عسقلانی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَ کُ)
مردی کماج فروش بود که سری بسیار بزرگ داشت گوئی که دو جمجمه به هم پیوسته داشت. و کسانی را که سری بزرگ داشتند به وی تشبیه میکردند و میگفتند ’مثل علی کماجی’. (از یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ فَ)
ابن یوسف بن احمد رومی حنفی فناری. ملقب به علاءالدین. نام او در هدیه العارفین بصورت ’علی بن یوسف بن بالی بن محمد بن حمزۀ فناری’ آمده است. وی در بروسا پرورش یافت و نزد عالمان هرات و سمرقند و بخارا تحصیل کرد و در سال 903 هجری قمریدرگذشت. او راست: 1- شرح قسم اللتجنیس فی علم الحساب. 2- شرح الکافیه، در نحو. (از معجم المؤلفین از الکواکب السائرۀ غزی ج 1 ص 278 و کشف الظنون حاجی خلیفه ص 1767 و الشقائق النعمانیۀ طاش کبری ج 1 ص 321)
لغت نامه دهخدا
(غِ)
علی... شاعر عثمانی در قرن دهم هجری و از استانبول بود. نخست سمت منشیگری پیاله پاشا وزیر ثانی را داشت و پس از آن صاحب مقام بزرگی شد و به ثروت بسیاری نایل گردید. این بیت از اوست:
ای لاله خدگل ایله نیجه تشبیه ایده م سنی
سن پادشاه عالم او درویش گلشنی.
(از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِیَ)
ابن ابی بکر بن خلیفۀ همدانی حسینی یمانی شافعی. مشهور به ابن ازرق و ملقب به موفق الدین و نورالدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی ازرق شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ یَ)
ابن اسماعیل بن اسحاق بن سالم بن اسماعیل بن عبدالله بن موسی بن بلال بن عامر بن ابی موسی عبدالله بن قیس اشعری یمانی بصری. مکنی به ابوالحسن. پیشوای اشعریان. رجوع به ابوالحسن اشعری شود
ابن ابی بکر بن علی بن محمد بن ابی بکر بن عبدالله بن عمر بن عبدالرحمان بن عبدالله یمانی زبیدی شافعی. مشهور به ناشری و ملقب به موفق الدین. رجوع به علی ناشری شود
ابن محمد بن اسماعیل بن ابی بکر بن عبدالله بن عمر بن عبدالرحمان ناشری زبیدی یمانی شافعی. مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی ناشری شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ مَ)
ابن احمد بن عثمان بن محمد بن اسحاق سلمی مناوی الاصل قاهری شافعی. فقیه و عالم در برخی از علوم بود و در 13 ربیع الاول سال 813 هجری قمری در قاهره متولد شد و در 877 درگذشت. او راست: 1- تعلیق بر الحاوی و بر ابی شجاع. 2- کعاز المحتاج لتوضیح المنهاج. (از معجم المؤلفین)
ابن محمد مناوی. ملقب به نورالدین و مکنی به ابوالهمم. وی نزد ابن امشاطی تحصیل کرد و پس از سال 900 هجری قمری درگذشت. او راست: وقایهالعین بشرح تجرید کشف الرین فی احوال العین ابن اکفانی. (از معجم المؤلفین)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ملا علی کورانی، شافعی. متکلم و منطقی بود ونام وی در هدیهالعارفین بصورت علی بن محمد کورانی آمده است. وی مدتی امامت مسجد جرجیس را در شهر موصل عهده دار بود و در همین شهر در سال 1094 هجری قمری درگذشت. او راست 1- حاشیه بر شرح شمسیۀ قطب. 2- حاشیه بر شرح عقائد نسفی از تفتازانی. (از معجم المؤلفین)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ کُ لَ)
ابن محمد بن ابراهیم بن علان. مکنی به ابوالحسن. از محدثان امامیۀ زمان غیبت صغری. رجوع به علان کلینی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ قَ)
مولی علی قنالی، ابن اسرافیل قنالی زاده. وی در سال 918 هجری قمری در قصبۀ اسباره از استان حمید متولدشد. و در 979 هجری قمری درگذشت. او راست: رسالۀ سیفیه. (از معجم المؤلفین از شذرات الذهب ج 8 ص 388)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ کِ)
ابن حمزه بن عبدالله بن عثمان اسدی کوفی. مکنی به ابوالحسن و مشهور به کسائی. قاری و تجویددان و لغوی و نحوی و شاعر. رجوع به کسائی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ کِ)
ابن محمود کرمانی شافعی. ملقب به ضیاءالدین. وی در سال 830 هجری قمری در قید حیات بود و در آن وقت سنش بیش از نود سال بوده است. اوراست: ضوءالمشارق الجدیر بالوضع علی المفارق (یا ضیاءالمشارق...) در چهار مجلد. (از معجم المؤلفین)
ابن حسین بن علی کرمانی. صوفی متوفی در حدود سال 470 هجری قمری او راست: سراج الشریعه و منهاج الحقیقه. (از معجم المؤلفین)
ملقب به عمادالدین و متخلص به عماد و مشهور به عماد فقیه و خواجه عماد فقیه. از عرفای قرن هشتم هجری قمری رجوع به عمادالدین کرمانی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ کُ رَ)
شیخ علی کرکانی، مکنی به ابوالقاسم. از عرفای مشهور اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم هجری قمری و معاصر با شیخ ابوسعید ابوالخیر و سلطان محمود غزنوی بود. نسب او به سه واسطه به شیخ جنید میرسد و وی در نیشابورساکن بود و بسیاری از کرامات او در نامۀ دانشوران مذکور است. رجوع به نامۀ دانشوران ج 2 ص 271 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ کُ)
ابن عبدالله بن محمد بن عبدالملک بن یحیی بن ابراهیم حمیری کتامی فاسی. مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی قطان شود
لغت نامه دهخدا
(عَیِ)
ابن قاسم کاشانی کاتب. مکنی به ابوالحسن. وی از نویسندگان مبرز بود و او را برخی از نامه ها است که در معجم الادباء نقل شده است. رجوع به معجم الادباء چ قاهره ج 14 ص 99 و چ مارگلیوث ج 5 ص 295 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن کمال الدین حسین کاشانی. ملقب به غیاث الدین. رجوع به غیاث الدین (علی بن کمال الدین حسین کاشانی) شود
ملا علی کاشانی، مشهور به ملا علی حالی. او را اشعاری است که در تحفۀ سامی منقول است. (از الذریعه ج 9)
لغت نامه دهخدا
(قَبْ با نی ی)
علی بن حسین بن محمد بن زیاد یکی ازارکان حدیث و حافظان شمرده میشود. وی سفرها کرده و بسیار احادیث شنیده و در علوم گوناگون از جمله مسند و تاریخ و کنیه ها و القاب تألیفات دارد. بخاری از حسین نام از احمد بن منیع در کتاب طیب روایت نقل کرده است. ابوفصل گل آبادی گوید: به عقیدۀ من آن حسین که بخاری حدیث از او نقل کرده همان حسین بن محمد بن زیاد است که مسند احمد بن منیع نزد او بوده است. گل آبادی گوید: گویند که وی ملازم و هم عقیده و هم مشرب با بخاری بوده بجهت ملاقات و گفتگوهائی که در نیشابور میان آن دو اتفاق افتاده است. حسین گوید: جد من ’زیاد’ را قپانی بوده است که در نیشابور به بزرگی آن کسی سراغ نداشته است. ولی وی قپاندار (وزّان) نبوده است. مردم هرگاه میخواستند چیزی را بسنجند قپان جدّم را عاریه میکردند. وی از این رو به قبانی مشهور گردید و این لقب برای ما ماند. جدم ’زیاد’ این قپان را از فارس به نیشابور آورده بود، ابوعبداﷲ محمد بن یعقوب گوید: حسین بن محمد بن زیاد، حافظترین مردم به حدیث و عارف ترین مردم به نامها و کنیه ها بود. وی به سال 289 هجری قمری وفات یافت. ابوزکریا یحیی بن محمد عنبری و دعلج بن احمد سنجری و جز ایشان از او روایت کنند. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ قَ)
ابن عبدالرحمان بن عیسی بن عروه بن جراح قنائی. مکنی به ابوالحسن. وی نویسنده بود و در سال 413 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- طرف خبرالولایه. 2- نوادر الاخبار. (از معجم المؤلفین از کتاب الرجال نجاشی ص 192 و ایضاح المکنون ج 2 ص 679 و هدیه العارفین ج 1 ص 685)
ابن محمد بن جعفر بن محمد بن عبدالرحیم بن حجون قنائی. ملقب به فتح الدین. وی در سال 708 هجری قمری در قوص درگذشت. او راست: مختصرالروضه. و نیز اشعاری دارد. (از معجم المؤلفین از الطالع السعید ادنوری ص 215)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ حَرْ را)
ابن عبدالرحمان بن شبیب بن حمدان بن شبیب حنبلی حرانی، ملقّب به نورالدین. ادیب بود و در طب نیز اطلاعاتی داشت. وی در سال 747 ه. ق. در قید حیات بود. او راست: جامعالفنون. (از معجم المؤلفین بنقل از الدررالکامنۀ ابن حجر ج 3 ص 59)
ابن عیسی حرانی. او راست: عجائب البحر، که آن را برای المقتدر تألیف کرده است. (از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 1126)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ بَ)
ابن حکم بنانی، مکنّی به ابوالحکم. محدث بود و ابوالاشهب از او روایت کرد. و نیز رجوع به ابوالحکم (علی بن...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عِ)
مصری (دکتر علی...). وی از دارالعلوم و از دانشگاه قدیم مصر فارغ التحصیل شد و فلسفه وزبانهای شرقی را در آلمان خواند و به مصر بازگشت و به استادی دارالعلوم منصوب شد و نیز بازرس کل فلسفه در وزارت فرهنگ گردید. و در سال 1359 هجری قمری درگذشت. او راست: الحیاهالاقتصادیه الالمانیه اثناءالحرب الحاضره (سنه 1914 م). (از معجم المؤلفین ج 7 ص 160)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
دهی است از دهستان کنار بروژ، بخش صومای، شهرستان ارومیّه. دارای 153 تن سکنه. آب آن از چشمه تأمین میشود و محصول آن غلات و توتون است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن موسی بن علی بن موسی بن محمد بن خلف انصاری سالمی اندلسی جیانی، مشهور به ابن ارفع رأس و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی انصاری شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ حِنْ نا)
ابن محمد بن ابراهیم دمشقی حنائی، مکنّی به ابوالحسن. حافظ و ناقد و قاری بود. در سال 370 هجری قمری متولدشد. وی از وهاب کلابی روایت دارد. و به مصر نیز سفر کرد و فرهنگی برای خود نگاشت. و در ربیع الاول سال 428هجری قمری درگذشت. (از معجم المؤلفین بنقل از سیرالنبلاء ذهبی ج 11 ص 126. شذرات الذهب ابن عماد ج 11 ص 126)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِحِمْ ما)
ابن محمد بن جعفر کوفی حمانی. نام او در الذریعه به صورت ’علی بن محمد بن جعفر بن محمد بن زید شهید علوی امامی حمانی’ آمده است. وی شاعر بود و در سال 245 هجری قمری درگذشت. او را دیوان شعری است. حمانی منسوب است به ’حمّان’ که محله ای است به کوفه. (از معجم المؤلفین بنقل از ایضاح المکنون بغدادی ج 1 ص 499. هدیهالعارفین بغدادی ج 1 ص 673) (از الذریعۀ آقابزرگ طهرانی ج 9 ص 266 بنقل از نسمهالسحر فیمن تشیع و شعر ضیاءالدین. عمدهالطالب ص 286. المناقب ابن شهرآشوب. العیون و المحاسن مفید. عیون اخبارالرضای صدوق)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ زَ)
ابن محمد حسین زنجانی. متکلم و شاعر متوفی در سال 1136 هجری قمری او را ارجوزه ای است در علم کلام. (ازمعجم المؤلفین از اعیان الشیعۀ عاملی ج 42 ص 85)
ابن هارون زنجانی. مکنی به ابوالحسن. وی از مؤلفان اخوان الصفا بود و ذکر او در تاریخ الحکماء قفطی آمده است. رجوع به تاریخ الحکماء قفطی ص 83 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ غَسْ سا)
ابن احمد بن محمد بن یوسف بن مروان بن عمر غسانی. مکنی به ابوالحسن. وی فقیه و محدث و حافظ و ادیب و نحوی و شاعر و نویسنده بود. در سال 507 هجری قمری متولد شد و در 609 در شهر ’وادآش’ درگذشت. او راست: 1- اقتباس السراج فی شرح مسلم، که شرح صحیح مسلم است. 2- نهج السالک للتفقه فی مذهب مالک، در ده مجلد. 3- الوسیله، که درباره اسماء حسنی است. (از معجم المؤلفین از الدیباج ابن فرحون ص 209)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ رُمْ ما)
ابن عیسی بن علی بن عبدالله رمانی اخشیدی وراق، مکنّی به ابوالحسن. وی ادیب و نحوی و لغوی و متکلم و فقیه و اصولی و مفسر و منجم و منطقی بود. اصل او از سرمن رأی (سامراه) است و در سال 296 هجری قمری در بغداد متولد شد، معجم الادباء و مفتاح السعاده سال تولد او را 276 هجری قمری ذکر کرده اند، وی نزد ابن السراج و ابن درید و زجاج تحصیل کرد. و دریازدهم جمادی الاولای سال 384 هجری قمری در بغداد درگذشت. او راست: 1- الاشتقاق. 2- الجامعالکبیر فی التفسیر. 3- شرح الصفات. 4- المبتدا در نحو. 5- معانی الحروف. (از معجم المؤلفین). صاحب معجم المؤلفین به مآخذذیل نیز اشاره کرده است: عیون التواریخ شاکر ج 12 ص 233. الوافی صفدی ج 12 ص 133. فهرس المؤلفین بالظاهریه. طبقات النحاه و اللغویین ابن شهبه ص 436. الفهرست ابن الندیم ج 1 ص 63. معجم الادباء یاقوت ج 14 ص 73. المنتظم ابن جوزی ج 7 ص 176. تذکرهالحفاظ ذهبی ج 3 ص 182. نزههالالبای انباری ص 389. میزان الاعتدال ذهبی ج 2 ص 235. النجوم الزاهرۀ ابن تعزی بردی ج 4 ص 168. انباءالرواه قفطی ج 2 ص 294. البدایۀ ابن کثیر ج 10 ص 314. الکامل ابن اثیر ج 9 ص 36. طبقات المفسرین سیوطی ص 24. لسان المیزان ابن حجر ج 4 ص 248. شذرات الذهب ابن عماد ج 3 ص 109. بغیهالوعاه سیوطی ص 344. مرآهالجنان یافعی ج 2 ص 420. المختصرفی اخبارالبشر ابوالفداء ج 2 ص 136. مختصر دول الاسلام ج 1 ص 182. مفتاح السعادۀ طاش کبری ج 1 ص 142. هدیهالعارفین بغدادی ج 1 ص 683. کشف الظنون حاجی خلیفه ص 111 و سایرصفحات. روضات الجنات خوانساری ص 480. ایضاح المکنون بغدادی ج 2 ص 268 و سایر صفحات. مقدمه توجیه اعراب ابیات ملغزه الاعراب، از سعید افغانی. فهرس المخطوطات المصورۀ سید ج 1 ص 49. و نیز رجوع به ابوالحسن رمانی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ صَ)
ابن احمد بن محمد بن اسحاق بن احمد بن حسن حسنی یمنی صنعانی. عالم و ادیب و شاعر. در سال 1150 هجری قمری در صنعاء متولد شد و در 8 جمادی الاولای 1220 هجری قمری در همان شهر درگذشت. او راست: الصادح الغریب، که شرح قصیدۀ بشری الکئیب بالفرج القریب است. (از معجم المؤلفین از نیل الوطر ج 2 ص 120)
ابن زید بن حسن شظبی صریمی صنعانی فقیه بود. در ربیعالاّخر سال 882 هجری قمری در صنعاء درگذشت. او راست: 1- التذکره فی فروع الفقه الشافعی. 2- شرح علی التکمله. 3- تعالیق. (از معجم المؤلفین از ملحق البدر الطالع زباره ص 164)
ابن یحیی بن احمد بن مضمون صنعانی. فقیه بود و در سال 1061 هجری قمری متولد شد و در بیست و دوم صفر سال 1115 یا 1119 هجری قمری درگذشت. او راست: مجموعۀ فتاوی در یک مجلد. (از معجم المؤلفین از البدرالطالع شوکانی ج 1 ص 501)
ابن محمد بن علی بن محمد بن علی بن عبدالله یمنی صنعانی حنبلی. مشهور به ابن شوکانی. رجوع به علی شوکانی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ شِنْ نا)
مکنی به ابوالصفا. او راست:الفوائد السنیه فی ذکر الصلاه علی خیر البریه، که در29 رجب سال 1142 هجری قمری از تألیف آن فراغت یافت. (از معجم المؤلفین از فهرست الخدیویه ج 2 ص 213)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ شَ)
امیر علاءالدین علی شغانی، وی از وزرای میرزا شاهرخ بوده است. رجوع به علاءالدین شغانی و حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 554 و 599 و 624 شود
لغت نامه دهخدا
(عَیِ سَ)
ابن اسماعیل بن زین العابدین حسینی سنجانی غروی. ملقب به محدث و مکنی به ابوالفضائل. از شعرا و فقهای اواخر قرن 13 هجری قمری بود. او راست: حملات اللیث، در رد اصولی ها. که آن را در سال 1295 هجری قمری پس از بازگشت از سامراء، بنام حاج احمد میرزا لکهنوی نگاشته است. و او را دیوان شعر و برخی تألیفات دیگر است. (از الذریعۀ آقابزرگ طهرانی ج 9 ص 739)
ابن قاسم خوافی سنجانی. مکنی به ابوالحسن. وی ادیب وشاعر بود و کتاب العین را خلاصه کرده است. (از معجم الادباء چ قاهره ج 14 ص 104 و چ مارگلیوث ج 5 ص 298)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ سِ)
ابن محمد بن احمد سمنانی حلبی حنفی. مکنی به ابوالقاسم. فقیه و مورخ بود و در سال 493 یا 499 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- روضهالقضاه و طارق النجاه، که در ادب قضاء است. 2- العروه الوثقی، در شروط. (از معجم المؤلفین از الفوائد البهیۀ لکنوی ص 123 و کشف الظنون حاجی خلیفه ص 1133 و ایضاح المکنون بغدادی ج 2 ص 99 و هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 694)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
ابن عمر بن ادریس ثانی (یا علی ثانی). هفتمین تن از ادارسۀ مراکش بود که پس از یحیی بن یحیی به سلطنت رسید. وی در سالهای بین 234 و 292 هجری قمری حکومت کرد ولی سنین سلطنت او بتحقیق معلوم نیست. (از طبقات سلاطین اسلام ص 29). و نیز رجوع به الاعلام زرکلی چ 2 ج 5 ص 130 و الاستقصاء ج 1 ص 78 و جذوهالاقتباس ص 236 و معجم الانساب زامباور ص 103 شود
لغت نامه دهخدا